من و روزام
من و روزام

من و روزام

من و پدرم

گاهی ،بعضی چیزها آزارت می دهد ،ویروسی وجدانت را سخت فلج می کند ،که آری ازدست دادنی در راه است وحشت این از دست دادن  به عقب نشینی نهیب می زندت نه اشتباه نکن من با کسی جنگی ندارم ،فقط برای حقوق طبیعی ام سگ دو می زنم . همین کاش پدرم این را می فهمید و با بقیه بخت تیره ی من کنار می آمدو حرمت ها را نگه می داشت .................

من سکوت کرده ام به عظمت تمام این بیست و چند سال فقط سکوت کردم حتی یک کلمه هم با او سخن نگفتم کاش او معنی سکوت را می فهمید.

چگونه می شود به کسی که می رود این سان صبور،سنگین ،سرگردان ، فرمان ایست داد و با اجازه ی فروغ به او گفت صبر کن زمستان تمام شد فصل فصل دیگرگونیست.


تابستون

تابستون به نیمه رسید


یک نیمه بی هوا گذشت بی هوا ولی نه از جهت پولی ،آره اوضاع اقتصاد با ما یار بود


یک نیمه ی دیگه رو برنامه دارم حالا ....................................

می خوام نقطه چیین بذارم...........................................................................................................................................................

این قافله عمر عجب می گذرد



                                        دریاب دمی که با طرب می گذرد