من و روزام
من و روزام

من و روزام

اگه بار گران بودیم رفتیم

دارم میرم دارم میرم به شهر جدیدم اره دیگه بعد یه سال حالا دیگه رفتم انتقالی گرفتم واسه ادامه تحصیل.

 چند شب پیشا که داشتم برا درست کردن کارام میرفتم اونجا از بیرون شهر که داشتم میدیدم حس غروری منو فراگرفت این چراغای شهر جدید منه...اره حالا  من  و یه دنیای جدید یه عالمه تجربه جدید .....خوش میگذه هم کار میکنم هم درس میخونم .......

یه موقع هایی دلم میگیره دوباره خوابگاه دوباره تحمل ادمای رنگارنگ دوباره مسئولیتای عجیب و غریب

خونه خوبه راحته ادم واسه خودشه ولی خوب سختی مال ماست همیشه تحملش میکنیم یه جوری باهاش کنار میایم.....

یه حولی تو دلم هست شاید به خاطر تغییره که داره ایجاد میشه ولی خوب دیگه فردا راهیست که باید رفت البته میدونم که فردا مال منه اره فردا مال منه مال خود خودم ....حالا دیگه خودمومیبینم ویه دنیا تازه یه جایی که بقیه شو دیکه باید تنها برم ......میرم... میرسم...میدوونم .

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 16:46

سلام.وبلاگ خیلی قشنگی داری خیلی زیباست.بهتره این نظر تایید نشه.اگه مایل باشی با هم تبادل لینک کنیم.
میتونی من رو با اسم شمیم لینک کنی و بعد بهم خبر بدی تا منم لینکت کنم.منتظرت هستم.
بای

www.shamimjoon.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد