من و روزام
من و روزام

من و روزام

a big problem

دیدم یه لکه ی سیاه روی صفحه ی سفید دیوار ه،نزدیک شدم دیدم یک سوسکه ،به این فکر افتادم که بکشمش دورتر شدم ،یهو افتاد زمین ،یه چیزی از درون بهم گفت بدو ،بدو برو دمپایی بیار الان وقتشه که لهش کنی ،یه آن مکث کردم ،تو این فکر بودم چرا وقتی می افتی همه می خوان لهت کنن ؟؟؟؟

بی خیال سوسکه شدم .رفت دنبال زندگیش ...............

نظرات 2 + ارسال نظر
عرفان دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 13:40 http://dastforosh.blogsky.com/

ینی الان با سوسکه همزاد پنداری کردی؟!

آره و دقیقن حس می کنم شما شدید به اوون دمپاییه شبیهید

یادداشت های روزمرگی دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 16:53

سوسکه رو باید لهش کرد چه با دمپایی چه با هر وسیله دیگه.

رحم کن یه کم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد