جادوی زمان

اون روز داشتم از سر کار بر می گشتم ،نگاهم یه جور دیگه بود.توی راه برگشت پسرهمسایه مون رو دیدم بیخیال بیخیال توی ماشینش بدون توجه به دور و بر داشت می روند .یه آن تعجب کردم .چی شده این دیگه متوجه دوروبرش نیست دیگه اون آدم ،از همه جا آمار بردار و چشم به همه جا نیست ؟چی شده اینکه قبلا از اونایی بود که پشه بی نظارتش پر نمی زد تو محل نمی دونم چی شده دیگه اوون آدم کنجکاو قدیم نیست حتی متوجه منم نشد ؟؟؟؟؟!!!!!چه عجیب !!!!!!!!!!!!!

جلوتر اوون آقای همسایه مونو دیدم که تمام شهر رو بدون ایست تند تند تند با پای پیاده طی نیم ساعت دور می زد ،حالا لنگ لنگان در حالیکه با یکی دیگه از آرتروز زانوش می ناله ،آروم آروم و البته نا امید ،پر از تردید ،پر از شکوه ،داره می ره به سمت مسجد واسه نماز. من هنوز درگیر که چرا همه چی مثل قدیما نیست ؟؟؟؟

اوه اوه اوه جلوتر اون یکی پسر همسایه رو دیدم (یه وقت نگید اینم چقد پسر همسایه داره،دختره چس سفید)این یکی که اصلا .......................

قصه اینه که این آقا محسن ما یه دل نه صد دل ،دلباخته ی آبجی خانوم ما میشه ،قصه مال 7،8 سال پیشه .این پسر هنووووز داغونه هنوز موقع رد شدن ماشین ما از جلوی خونه شوون چشاش چارتا میشه و دنبال طرف بین ما می گرده ،یا حتی گاهی از دور که منو میبینه با طرفش منو اشتباه، می گیره وقتی نزدیک میشم تازه هوش و حواسش میاد سر جاش ،آخه پسر خووب دنبال چه می گردی ؟اون رفته از این شهر ،و حالا اون پسر خوش تیپ و خوش پوش و ورزشکار و نجیب محله ما شده یه آدم نحیف و بد پوش و ریش و پشمی و دااااغوون ،ای وای چرا دیگه مثل قبل لباس قهوه ایی نمی پوشی ؟

والبته اینم ازمن که دیگه اون دختر پر شر و شور قدیمی که همه رو سر کار می ذاشتم و کلی حال می کردیم و می خندیدم و زندگی رو مثل جنگ تن به تن و رو کم کنی می دیدم نیستم .

دارم به این فکر می کنم که این زمونه با ماها چه کرد؟؟؟؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
عبدالغنى شنبه 27 آبان 1391 ساعت 22:57 http://www.delesadeh.blogsky.com

من بهت میگم این دنیا باهامون چیکار کرد، داغون، این دنیا آدما رو داغون میکنه یا حداقل من رو داغون کرد. در ضمن مردا هم از این حرفا میزنن اما توى خلوتشون و با خودشون. لینکت کردم.

خوشحال می شم بیشتر به من سر بزنی ،از اینکه می گم مردا هم از این حرفا می زنن معذرت می خوام یه وقت ناراحت نشی من توی یه سوال گنده تو ذهنم دارم ،دارم دنبال جوابش می گردم
منم لینکتون می کنم .

عرفان دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 08:09 http://dastforosh.blogsky.com

اگر شور و حال نداری لااقل هنوز کنجکاوی ها.

و نام من که نفس آن همه پاکی بود دیگر غبار مقبره ها را هم بر هم نمی زند ..............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد