وقتی که اعتماد من از ریسمان سست قانون آویزان بود .

این روزا بااین تیکه سهراب درگیرم که میگه "کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود "

توی این مدتی که نبودم دو تا رودست شدید و مهلک خوردم دلم نمی خواد بگمشوون اما کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود ....از کسایی که اصلن فککر نمی کردم این روزا بچه ها آدما فرق می کنن آدما این روزا بچه ها ،یه چیزی شبیه همون  نیاز هاشوون شدن الانه انسانهای ایدئولوگ کم پیدا می شه .متاسفم .

من بخشی ار تو و تو بخشی از من .

تا حالا به  "وحدت وجود "فکر کردین ؟ این روزا بد جوری با این مقوله درگیرم امروز توی افکار روزانه ام یهو یاد عقرب افتادم ،موجودی بسیار خطرناک،وحشت آور  برای ما انسان ها .به نظر من هموون عقربای ترسناک خیلی بهتر ازما قاعده ی جهان منزلی ،قصه ی وحدت وجود رو می فهمن.اینو همون موقع فهمیدم که اگر به عقرب اجازه بدی راحت بدون هیچ گونه خطری از کنارت رد می شه اما اگه ازش بترسی بی شک نیشت می زنه اوون خوب می دونه کی وحدت وجود رو می فهمه و کی نمی فهمه ،و اونایی که نمی فهمنو خوب درسی بهشون می ده .