اون دفعه زلزله اومده بود ،مهندس زنگ زد ببینه حالم خوبه اتفاق خاصی نیفتاده ؟
دلم می خواست از تو بپرسم ،بپرسم اونا خوبن ؟خودش چی حالش خوبه اتفاق خاصی براش نیفتاده؟؟؟؟
اونجا فهمیدم که .......
گفتم واسه یکی رفتم کیسشو پیدا کردم ،کیس اونو که دیدم ،با خودم گفتم ،تو این جوری نیستی ،هیچی که نیستی ،پاک که هستی ،
اونجا فهمیدم که ......
یه نفر تازگیا بهم از عشق واینا اینا گفت ،دیدم پازل های دلم فقط با دوست دارم های تو کامل میشود .دیدم دلم می خواهد بکارت انگشتانم را برای شانه کردن موهای فقط تو حفظ کنم ،دیدم من باید از عشق زنانه زنانه ام پاسداری کنم ،من تمااااام این مرزها را سرباز گذاشته ام،من، من ،.....
همه ی اینا رو که کنار هم می ذارم .
اونجا بود که فهمیدم زن شده ام .
آقای عرفان این یعنی چی ؟
این یعنی نگاه با کمی گیجی. یعنی حرف داری بگی اما نمیاد