انتظار

رفتم که ببندم پرونده تو ،اما........

نشد ،مختومه اعلام نشد

رفت واسه ی تجدید نظر یعنی هموون  اتاق انتظار

ببین من منتظرتم  



هنووز می پرستمت هنووز ماه من تویی  

                                        هنووز مؤمنم ببین تنها گناه من تویی



من کار خودمو کردم بقیه اش با تو .....

بی هوا

چقد دیدن بعضیا پاکه ،پاکه ،پاک....

گذر زمان رو از دو چیز فهمیدم :سفیدی موهای اون و یه چیزی که تو دل من بد جوری سنگینی می کنه .

دیدمش یادم رفت که مدتیه نخندیدم ،یه خنده ی بی هوا و شیرین مثل همون روزای نوجوونی اومد رو لبم .

پاک بود اونقد که ،نمی تونم توضیح بدم .

سلام استاد،گفتم بهش ،گفت سلام همکاریم با هم نه ؟؟؟ گفتم آره ولی ما هییییچ وقت به شما نمی رسیم .

من بنده اتم استاد .دبیر ریاضی دوران راهنمایی مون بود .شک ندارم نونی که می خوره حلاله حلاله.


امان

من یک زنم

من یک منتظرم

دلم را چه کنم  دلم را ؟؟؟

دلم که بی تاب اش امان را از اشک های منتظر نظر بریده ....

و نگاه منتظر دیگران در انتظار شنیدن حرفی از تو

از تو همیشه نبودنی.............