داریم اما بی ثمر ،نداریم و بی خیال

برای حقوقمان که نمی جنگیم ،نسبت به آینده مون که بی تفاوتییم ،نسبت به آیندگان مون هم بی تفاوتیم ،اهل اعتراض و به زبان آوردن واقعیت ها هم که نیستیم ، نمی دانیم پدر و مادریم یا زندانبان ...............گم می شویم در میان جنگ خودمان با خودمان ....گم می شویم ....انفعال ...انفعال ....اینرسی .....اینرسی ....... 

وای دارم خفه می شوم ،در میان این همه نبودن های بی مورد و بودن های بیثمر..............



رها کن مرا ای من از من

بدون شرح

رقص نرم دستت ای تبر به دست با هجوم تبر دشنه و سخت

                                    آخرین تصویر سبز بودنه توی ذهن سبز آخرین درخت

pullotion

من هنوز دارم به طعنه ها گوش می دهم و سکوت می کنم .چه قدر می سوزاند قلبم را خاکستر های سیگار صحبت ها ،مستقیم یا غیر مستقیم ،وقتی همه جا  دود سیگار است و تو مجبوری استنشاق کنی تمام این طعنه ها را .......