برای حقوقمان که نمی جنگیم ،نسبت به آینده مون که بی تفاوتییم ،نسبت به آیندگان مون هم بی تفاوتیم ،اهل اعتراض و به زبان آوردن واقعیت ها هم که نیستیم ، نمی دانیم پدر و مادریم یا زندانبان ...............گم می شویم در میان جنگ خودمان با خودمان ....گم می شویم ....انفعال ...انفعال ....اینرسی .....اینرسی .......
وای دارم خفه می شوم ،در میان این همه نبودن های بی مورد و بودن های بیثمر..............
رها کن مرا ای من از من
رقص نرم دستت ای تبر به دست با هجوم تبر دشنه و سخت
آخرین تصویر سبز بودنه توی ذهن سبز آخرین درخت